ای مرا با شور شعر آمیخته
شعر دل نوشته داستان و ...
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
زندگی لحظه ای برای با هم بودن
مهدی جان کجایی؟
دنیای دامپزشکی
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ای مرا با شور شعر آمیخته و آدرس shoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 51
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



فروتل http://www.20store.ir/Marketing.php?wid=42326&Bname=%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C#L5

نويسندگان
شوریده

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 9:56 :: نويسنده : شوریده

محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی، ملقب به شمس‌الدین،

یا شمس تبریزی (۵۸۲-پس از ۶۴۵ هجری قمری) از صوفیان پارسی زبان و مسلمان مشهور سدهٔ هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کرده‌اند که به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.

از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمی‌ترین مدارک درباره شمس تبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریده‌ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می‌پیچید». در کتاب مقالات اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداخته‌است اما می‌توان او را از میان توصیفات و خاطرات بازشناخت، توصیفاتی که او به مناسبت‌های گوناگون درباره افراد و اقوال مطرح می‌کند.

درباره پدر و مادر شمس تبریزی آن قدر می‌دانیم که او در مقالات آنها را به نازک‌دلی و مهربانی توصیف می‌کند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی درباره پدر خود می‌گوید: «نیک مرد بود... الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر...»  «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او می‌رمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن می‌گفت، پنداشتم که مرا می‌زند، از خانه بیرون می‌کند»

شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل می‌کرده است. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سله‌باف و پیر سجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنان که از مقالات او بر می‎آید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود، و از آن میان نام‌های شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محی‌الدین ابن عربی در مقالات شمس آمده است. 

فروتل

ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : شوریده

ابوالمؤید بلخی

شاعر و نویسندهٔ ایرانی زادهٔ سدهٔ ۴ ه.ق در بلخ و دوران سامانیان است. اثر اصلی او شاهنامه بزرگ مؤیدی است (به نثر) که شاهنامهٔ بزرگ، شاهنامهٔ مؤیدی و شاهنامهٔ بوالمؤید نیز خوانده می‌شود. تقریباً تمام آثار وی از میان رفته‌است و اطلاع چندانی پیرامون زندگی وی در دست نیست. تاریخ سیستان اثری به نام کتاب گرشاسپ (گرشاسپنامه) از وی نام می‌برد که احتمالاً جزئی از شاهنامهٔ او بوده‌است. همچنین است اخبار نریمان.

وی نخستین کسی است که داستان یوسف و زلیخا را به نظم کشید. اگرچه از اشعار این منظومهٔ او چیزی باقی نمانده، در مقدمه آن چنین آمده است:

دو شاعر که این قصه را گفته‌اند   به هر جای معروف و ننهفته‌اند
یکی بوالمؤید که از بلخ بود   بدانش همی خویشتن را ستود
نخست او بدین در سخن بافتست   بگفتست چون بانگ دریافتست

شاهنامهٔ وی کتابی در شرح تاریخ و داستان‌های ایران قدیم و شامل بسیاری از روایات و داستان‌های ایرانیان از پهلوانان و پادشاهان است که بعداً در دیگر آثار حماسی، از جمله «شاهنامه»ی فردوسی، از آنان سخن گفته شد. قدیم‌ترین کتابی که از این اثر نام برده تاریخ بلعمی است که خود به تاریخ ۳۵۲ نوشته شده است.

عجائب‌البلدان اثر دیگر اوست که در قرن چهارم و اوائل قرن پنجم مشهور بوده و در تاریخ سیستان نیز چند بار از آن یاد شده است.

فروتل
 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : شوریده
زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه   کرا زبان نه به بندست پای دربندست
این جهان پاک خواب کردارست   آن شناسد که دلش بیدارست
نیکی او به جایگاه بدست   شادی او به جای تیمارست
چه نشینی بدین جهان هموار؟   که همه کار اونه هموارست
دانش او نه خوب و چهرش خوب   زشت کردار و خوب دیدارست
به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را   چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
چو پوست روبه ببینی به خان واتگران   بدان که: تهمت او دنبه‌ی به سر کارست
آن صحن چمن، که از دم دی   گفتی: دم گرگ یا پلنگست
اکنون ز بهار مانوی طبع   پرنقش و نگار همچو ژنگست
بر کشتی عمر تکیه کم کن   کین نیل نشیمن نهنگست
مرغ دیدی که بچه زو ببرند؟   چاو چاوان درست چونانست
باز چون بر گرفت پرده ز روی   کروه دندان و پشت چوگانست
آخر هر کس از دو بیرون نیست   یا برآورد نیست، یا زد نیست
نه به آخر همه بفرساید؟   هرکه انجام راست فرسد نیست
چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت   نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
فروتل
 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : شوریده

ابوالحسن شهید بن حسین جهودانکی بلخی،

معروف به شهید بلخی، شاعر و متکلم و حکیم پایان سده سوم و چهارم هجری (درگذشت ۳۲۵ هجری قمری) است. او بنا به گفته ابن ندیم فیلسوفی بوده که علاوه بر تألیفاتی که داشته به مناظره با سایر فلاسفه ازجمله زکریای رازی نیز دست می‌یازید. او استاد علوم اوایل(مجموعه معارف یونان) بود. در خط نیز استاد بود و اشعار عربی هم داشت.او از بلخ به چغانیان نزد ابوعلی محتاج رفت. از جمله ممدوحان او نصرابن‌احمد سامانی و ابوعبدالله محمدبن احمد جیهانی وزیر سامانیان را ذکر کرده‌اند. شهید بلخی از پیشگامان شعر فارسی است و مانند رودکی نزد شعرای بعد از خود مورد احترام بوده و او را در ردیف رودکی قرار داده‌اند.

از اشعار او:

اگر غم را چو آتش دود بودی   جهان تاریک ماندی جاودانه
درین گیتی سراسر گر بگردی   خردمندی نیابی شادمانه

امروزه از اشعار وی بیش از صد بیت باقی نمانده است. او به فارسی و عربی شعر سروده است.

فروتل
 
شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 11:36 :: نويسنده : شوریده

 

دلا تا به کی، از در دوست دوری

 

گرفتار دام سرای غروری؟

نه بر دل تو را، از غم دوست،دردی

 

نه بر چهره از خاک آن کوی، گردی

ز گلزار معنی، نه رنگی، نه بویی

 

در این کهنه گنبد، نه هایی، نه هویی

تو را خواب غفلت گرفته است در بر

 

چه خواب گران است، الله اکبر

چرا این چنین عاجز و بی‌نوایی

 

بکن جستجویی، بزن دست و پایی

سوئال علاج، از طبیبان دین کن

 

توسل به ارواح آن طیبین کن

دو دست دعا را برآور، به زاری

 

همی گو به صد عجز و صد خواستاری:

الهی به زهرا، الهی به سبطین

 

که می‌خواندشان، مصطفی قرةالعین

الهی به سجاد، آن معدن علم

 

الهی به باقر، شه کشور حلم

الهی به صادق، امام اعاظم

 

الهی، به اعزاز موسی کاظم

الهی، به شاه رضا، قائد دین

 

به حق تقی، خسرو ملک تمکین

الهی، به نقی، شاه عسکر

 

بدان عسکری کز ملک داشت لشکر

الهی به مهدی که سالار دین است

 

شه پیشوایان اهل یقین است

که بر حال زار بهائی عاصی

 

سر دفتر اهل جرم و معاصی

که در دام نفس و هوی اوفتاده

 

به لهو و لعب، عمر بر باد داده

 

ببخشا و از چاه حرمان بر آرش

 

به بازار محشر، مکن شرمسارش

برون آرش از خجلت رو سیاهی

 

الهی، الهی، الهی، الهی

 

فروتل
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد